وقتی چند لحظه پیش از شروع پرده اول ٬ ستاره نمایش افتاد و مرد ٬ کارگردان گفت ٬"نمایش باید اجرا شود" امشب به جای بازیگر کارآموز ٬ سباره نمایش باید نقش نعش را بازی کند.
بازیگر کارآموز به سرعت تغییر لباس داد.اجرای او عالی بود.ستاره آخرین نقشش را بی نقص بازی کرد.
بازیگر کارآموز موقع تعظیم در برابر طوفانی از کف زدن های پرشور ٬ سرنگی را که در جیب داشت لمس کرد.
سلام وب جالبی داری
تونستی یه سری هم به من بزن و نظرت رو هم بده
سلام دوست خوبم
امشب به این فکر میکرم که چرا
وقبل از اینکه سوالو از خودم بپرسم
خوابم برد
ممنونم که سر میزنی
سلام ممنون که پیشم اومدی چه خرگوشه خکشلی گذاشته بودی.مثه خودت بود بازم پیشم بیا
[گل]**دهه فجر گرامی باد**[گل]
عجب وبلاگی داری ها!
قشنگه
عالیه
متنها و شعرها مال خودمه لطفا بخون نظر بده باشه؟
ممنونم